فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

تو میتونی اما با تلاش و ...

دیشب بردیمت باغ جنت، عاشق قسمت بازی هستی آخه هیایو و سر و صدای بچه ها رو میشنوی و جیغ و داد و ذوق فراوان باهاشون هم صدا میشی سوار سرسرت میکنیم تا حسابی لذت ببری بابایی شبها که می برتت تو محوطه، گلها و گربه رو بهت نشون میده و کلمه "گل و گربه "رو برات زیاد تکرار میکنه شما هم اخیرا تا گل میبینی از ته حلق میگی "گ ک با ضمه" و یا "اگ اک، الف با ضمه، ک و گ با ساکن" نازنینم تلاشت برای صحبت کردن قابل تحسینه، پشتکارت ژنتیکیه به پدر و مادرت رفتی، دوست دارم زودتر به حرف بیای، بگی مامان تشنمه، گرسنمه، خودت بگی که گرمته یا نه و... الان دارم جوری برات همه چیزو فراهم میکنم که حس میکنم برات بهتره دلم میخواد خودتم به طور مستقیم نظر بدی داری ...
3 خرداد 1391

شروع گرما و آب بازی

یکی یه دونه چراغ خونه گله گلدونه سلام نفسم عزیزم امروز ساعت ١١:٣٠ از خواب ناز بیدار شدی تعجب نکن چون شبها معمولا دیر میخوابی به جاش صبحها میخوابی اما یادت باشه  مامان و بابات صبح زود از خواب پا میشن،آخه سحر خیزی کیفش بیشتره و آدم در طول روز سر حالتره. ساعت ١٣ بردمت حمام گذاشتمت تو استخر بادیت و اسباب بازیهاتم بردم ولی اصلا روی خوش نشون ندادی و تمایلی به آب بازی نداشتی ولی چون هوا گرمتر شده زود به زود میبرمت باهم آب بازی کنیم  تا با آب مانوستر شی. جالب اینجا بود که بعد از حمام دوباره دو ساعتی لالا کردی. بعضی وقتها کم خوابیتو جبران می کنیا اینم از سیب بیچاره که دیروز مامانم با قاشق رنده کرده و ب...
2 خرداد 1391

یکم خرداد

سلام بر دختر خنده رویم عزیز دلم امروز صبح ساعت ٥:٣٠ چشاتو که باز کردی و بابایی دیدی(آخه باباامین دو روز ماموریت تهران بود و دیشب از راه رسید که شما لالا کرده بودی) درحالی که خواب و بیدار بودی اون لبخند قشنگتو زدی و چند دقیقه به بابایی نگاه کردی و دوباره لالا کردی الهی من فدات بشم که اینقدخوشرویی  اگه میدونستم به کی رفتی اینقد خوش خنده ای،خوب بود!!!!! خداوندا ! دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها، یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن... ...
1 خرداد 1391

اردی بهشت در بهشت (باغ ارم)

سلام گل خوشبوی زندگیم امروز با عمه ای رفتیم باغ تا دلی تازه کنیم و روحی با نشاط. اردیبهشت در باغ ارم یعنی دل سپردن به آرامش و قدم زدن در پیاده روها و نشستن بر تخته سنگها و ...  همه چیز زیباست چون خالقی جمیل و بی نظیر دارد دلمان نمیخواهد زمان تمام شود و چشم از این همه زیبایی برداریم ، هوا تاریک گردد و... ولی به ناچار در بلندگو پخش میکنن بازدید کنندگان محترم وقت بازدید از موزه گل و گیاه شناسی ارم به پایان رسیده خواهشمندِم...  عزیزم همیطور که در عکس قبل مشخص بود جدیدا گوشوارتو کشف کردی و با دست میگیری و... در ابتدا خواب بودی خیلی ناراحت شدم چون بار دومی بود که می آوردیمت باغ ارم و دوست ...
27 ارديبهشت 1391

ولیمه در رستوران سنتی نخلستان(2)

بالاخره روز موعود رسید،روزی که قراربود به مناسبت ورود یه فرشته کوچولو دور هم جمع شیم و شاد باشیم  بابا امین با متولد شدنت تصمیم گرفت فامیلو ناهار به رستوران سنتی نخلستان دعوت کنه. ببخشید دیر شد دلیلشم این بود که باید منتظر یه فرصت مناسب میگشتیم که عمه بیادش و ناهارو در کنار هم در رستوران باصفای نخلستان میل کنیم. همچنین  تولدت با شروع سرما همراه بود، تو سرما بیرون بردنت چندان خوشایند نبود. خلاصه ولیمه تا امروز به تاخیر افتاد ولی برات بد نشد چون  خودتم بزرگ تر شدی و از دیدن محیط زیبای رستوران لذت بردی رونای مهربون میگفت مهمونی مربوط به فاطمه است ولی خودش نمیتونه بخوره ناگفته نمونه برای اینکه بی بهره نمونی یک کم ار ا...
26 ارديبهشت 1391

اولین بار به شهر بازی میرم و ...

در ادامه پست قبل دخترم، امروز بابا امین مرخصی بود. صبح ابتدا رفتیم مرکز بهداشت واسه چکاب ماهیانه این بار نشسته، وزن شدی ولی مگه رو وزنه مینشستی! ورجه ورجه میکردی و ناآروم بودی. این ماه اصلا وزن نگرفته بودی خیلی ناراحت شدم اینهمه تلاش خودمو کرده بودم غذاهای مقوی و ... برات آماده میکردم و با هزار ترفند سعی میکردم چند قاشق بهت بدم و... ولی ظاهرا بی فایده بوده ان شالله که ماههای بعدی جبران کنی و بهتر غذا بخوری ظهر ناهار در رستوران سنتی نخلستان بودیم (جزییات در پست قبل) بعد از ظهر به اتفاق عمه مینا رفتیم شهر بازی ستاره فارس ابتدا سوار ماشین شدی خیلی خوشت اومد و  لذت بردی بعدش...  رونا جون بغلت کرد و ب...
26 ارديبهشت 1391

رفتن به مزار بابا بزرگ(پدر بابا امین)

سلام  دخترکم ای مردم دنیا در چشم شما باید کم ارزش تر از پوست درخت و شاخه و برگهای اضافی آن باشد. از گذشتگان پند بگیرید قبل از آنکه آیندگان از شما پند بگیرند. این جهان مذموم و بی ارزش را رها کنید زیرا که او افراد بسیار زیادی را که عاشق و شیفته آن بودند، رها ساخته به فراموشی سپرده است.» از فرمایشات حضرت علی (ع) در نهج البلاغه عزیزم هر ساله بر سر مزار پدر بزرگت میرفتیم(متاسفانه به دلیل بعد مسافت رفتنمون سالیانه است) امسال به اتفاقت رفتیم به دیدار کسی که شاید با بزرگ کردن پدرت همیشه در رویای دیدنت بوده ولی عمرش کفاف نداد. رفت خیلی زود حتی منم لایق دیدنش نبودم. پر کشید ولی دنیایی از خوبی را از خودش به یادگا...
25 ارديبهشت 1391

شمارش معکوس روزهای، هشتمین ماه عسل خانوم

دنیا، روزها،شبها، ساعتها،دقیقه ها و ثانیه ها کجا با این عجله صبرکنید آهسته تر جلو برید میخوام بیشتر از کودکانگی دخترم لذت ببرم امروز سوپتو به کمک یه برگ پرپین(خرفه) خوردی. تا دهنتو واسه خوردن پرپین باز می کردی به جاش قاشق سوب می رفت تو دهنت دخترکم مجتمع تجاری هایپراستار اخیرا افتتاح شده این سومین باریه که به اونجا میبریمت(البته این بار به اتفاق عمه رفتیم) خیلی کیف میکنی تو کریر میشینی همه جارو نظاره میکنی دیشب عمه خانم سر پا نگهت داشت و جلوت توپ گذاشت خیلی ماهرانه با پات به توپ شوت میکردی* فوتبالیست کوچولوی مامانی دیگه* به ددرخیلی علاقه داری ولی برعکس از تو ماشین اصلا خوشت نم...
24 ارديبهشت 1391

آب میگم

عزیز مامان یاد گرفته میگه "آب"،"هاپ"، "هاب"، "آپ" و مشابه اینها ما هم هرموقع تو حمامی و یا دستتو میشویم و آب بهت میدم بارها و بارها کلمه "آب" برات تکرار میکنم  الهی در‌  تربيت  ‌و‌  ادب كردن  ‌و‌  نيكى فرزندم مرا يارى كن، از‌  جانب فضل  ‌و‌  كرمت، وجودش را‌  برايم خير  ‌و‌  بركت قرار ده‌،درباره  ‌ى او‌  آنچه از‌  تو‌  طلب مى كنم ياری ام گردان آمین                    22/2/13...
22 ارديبهشت 1391

بیست اردیبهشت

امروز چند دقیقه ای با زیر مبلی ها بازی کردی و آروم شدی از هر وسیله ای که اولین بار بهت بدم خیلی خوشت میاد و باهاش بازی میکنی و مدتی سرگرمش هستی و همه جاشو بررسی میکنی، میخوریش و... مامان فدات بشه که تا گریه میکنی اشکتم سرازیر میشه.     ...
20 ارديبهشت 1391